_______________________________________
Behzad Keshmiripour: Lyrik, Essays, Übersetzungen, ...
Borj_____
ترانهي تلخ تلخ است، تلخ!
تلخ، زيتون كال است. تلخ، بادام كوهي است. تلخ، نگاه پرسنده است بر دستهاي بيپاسخ. تلخ، كاسهي لبريز است صبر است. در پوستهي بادام مغز تلخي است؛ مشكن مرا! همين و بس صدف شهوت لزج درياهاست و ساحل لذتِ آميختن. دستمالي براي بستن چشم آب و جسارتي براي ربودن صدفها. پس آنگاه رقصي بر عطش كهربايي ماسهها. همين و بس! با من برقص! هستي در شصت پاي من آغاز ميشود و در گردهي خستهام به پايان ميرسد. با من برقص! همين و بس!
© Behzad Keshmiripour 2002-2003