«راهنمای عملی» روزنامهی شرق «برای زنده ماندن در
زلزلهی تهران» به چند میلیون ساکن این شهر توصیه
میکند که هر چه سریعتر خانهی خود را ترک کنند و به
خانههای امنتری بروند! وضع تهرانی که چند میلیون نفر
در آن دنبال خانههایی میگردند ـ که وجود ندارند ـ
اگر خود به زلزلهای شبیه نباشد ولولهای مهلک خواهد
بود!
به
رغم جدی بودن خطر زلزله این «راهنمای عملی» چنان
غیرعملی است که به نظر شوخی میرسد. و نه تنها شوخی که
غیر مسئولانه است. اما جایی که مسئولانش مسئولیت
نمیپذیرند از روزنامهنگارش چه انتظاری میتوان
داشت؟!
|
|
ما
ایرانیها مردم عجیبی هستیم؛ گاهی امور جدی را شوخی
میگیریم و گاهی شوخیها را جدی. انگار بس که این دو را
با هم قاطی کردیم دیگر مرزی میان آنها نیست؛ انگار
حساسیتمان از دست رفته است؛ انگار دیگر از هیچ چیز
حیرتزده نمیشویم؛
و شاید چون اگر بشویم کاری از دستمان برنمیآید
به این نتیجه رسیدهایم
که نشویم سنگینتریم.
تهران؛ شهر بیدفاع
عصر جمعه زلزلهای
شمال ایران و بسیاری از شهرهای مرکزی، از جمله تهران
را لرزاند. این زلزله که شدت آن را در تهران 4/4 ریشتر
اعلام کردند باعث شد که احتمال وقوع زلزله در این شهر
دوباره موضوع بحث و باعث نگرانی شود.
روز شنبه (نهم خرداد ۱۳۸۳) روزنامهی شرق در صفحهی
اول خود خبر وقوع زلزله را منتشر کرد. به گزارش این
روزنامه در حالی که دكتر مهدى زارع، استاديار پژوهشگاه
بين المللى زلزله شناسى و مهندسى زلزله و برخی از
مراکز بینالمللی
شدت این زلزله را بالای 6 درجه ریشتر اعلام کردهاند
موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران «بزرگای» آن را 5/5
ریشتر ثبت کرده است! البته این اختلاف در آمار و ارقام
برای ما که تجربهی زلزلهی بم هنوز از یادمان نرفته
چیز عجیبی نیست؛ آنجا در حالی که برخی مقامات رسمی و
امدادگران تعداد کشته شدگان را بیش از 41 هزار نفر
اعلام کرده بودند مرکز آمار ایران روزی به این نتیجه
رسید که این تعداد کمتر از 27 هزار نفر است و دوباره
شمردن اجساد را دلیل اختلاف این آمار دانست! وضع ارقام
مربوط به کمکهای داخلی و خارجی هم چیز متفاوتی نبود؛
در حالی که مطابق آنچه در مطبوعات کشور هم منعکس شده،
رقم کمکهای خارجی به چند صد میلیون میرسد، نهادها و
ارگانهای مسئول میزان کمکهای دریافتی را جند ده میلیون
دلار اعلام کردند! واقعا تکلیف آدمی که بخواهد در این
مملکت حرف همه را جدی بگیرد خیلی نامعلوم است. شاید به
همین علت باشد که کسی حرف کسی را جدی نمیگیرد و
انتظار هم ندارد حرفش را جدی بگیرند.
در
همان صفحهی اول روزنامه شرق مقالهی
هشدار دهندهای هم، با عنوان «راهنمای عملی زتده ماندن
در زلزله»، درج شده که این گونه آغاز میشود:
«اين نوشته خاص زلزله در تهران نوشته شده است كه به
گفته بسيارى از كارشناسان حدود بيست و دو سال تاخير
داشته است»! و بعد چارههایی
اندیشیده که مردم با رعایت آنها شاید بتوانند جان خود
را نجات دهند یا آسیب کمتری ببینند.
نویسنده با اشاره به این واقعیت که اکثر بناهای «مرکز
و جنوب تهران قدیمی هستند و بدون اسکلت فلزی»، مینویسد
خانههایی که قبل
از دههی شصت یعنی پیش از «تصویب قانون ایمن سازی»
ساخته شدهاند
حتا اگر اسکلت فلزی هم داشته باشند اصول ایمن سازی در
آنها رعایت نشده.
من
گمان نمیکنم کسی
در این گفته شکی داشته باشد. واقعیت این است که با
نگاهی سطحی به بناهای شهر تهران هم میتوان
تصور کرد که لرزههای
شدید را تاب نمیاورند.
اما ببینیم نویسنده (روزنامهی شرق) به میلیونها ساکن
این بناها چه توصیهای
دارد؟ مینویسد
«اگر در چنين مكانى زندگى مى كنيد حتماً به فكر تهيه
يك مكان ايمن باشيد»! و از این گذشته « فعلاً دست به
نقد اگر مىتوانيد نقشهاى از گسلهاى تهران تهيه كنيد
و به شدت از تهيه مسكن روى مرز گسلها خوددارى كنيد.
هيچ ساختمانى با هر درجه ضريب ايمنى در مرز گسلها
سالم نخواهد ماند.» من که میخواستم این نوشته را جدی
بگیرم در سایت «پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و
مهندسی زلزله» (http://www.iiees.ac.ir/)
نقشهی گسلهای اصلی استان تهران را نگاه کردم. مطابق
دادههای این سایت شهر تهران را دو گسل اصلی، یکی گسل
شمالی و دیگری گسل شهر ری، در برگرفته است و گسلهای
فرعی دیگری نیز از تمام مناطق شهر عبور میکند! این
نقشه را روزنامه شرق نیز روز یکشنبه در صفحه اول منتشر
کرد. با توجه به این که اغلب بناهای شرق تهران و بخش
بزرگی از بناهای غرب و شمال هم وضع چندان بهتری از
بناهای ذکر شده ندارد و آنها هم که احتمالا مقاوماند
در مرز گسلها قرار دارند میتوان نتیجه گرفت که در
سراسر این شهر چند میلیونی کمتر بنایی است که در مقابل
زلزله مقاوم باشد!
تهران؛ مردم بیدفاع
ساکنان این شهر اگر بخواهند توصیههای روزنامهی شرق
را که جزو روزنامهای جدی مملکت محسوب میشود جدی
بگیرند باید پیش از هر کار دیگری برای بالابردن شانس
زنده ماندنشان «دست به نقد» خانه خود را عوض کنند!
از
طرفی و با توجه به این که، از مقامات و مسئولانی که با
گذشت پنج ماه هنوز از اسکان موقت چند ده هزار
زلزلهزدهی بمی
عاجزند انتظاری نمیتوان
داشت نتیجهی عملی اجرای این توصیهها این است که هر
کس باید چارهای بیندیشد و فکری به حال خود کند. اما
چگونه؟ آیا نویسندهی آن توصیهها فکر نکرده مخاطبان
این هشدار چند میلیون نفراند؟ شاید خوشبختانه ما مردم
این حرفها را مثل خیلی چیزهای دیگر جدی نمیگیریم.
وگرنه وضع تهرانی که چند میلیون نفر در آن دنبال
خانههایی میگردند ـ که وجود ندارند ـ اگر خود به
زلزلهای شبیه نباشد ولولهای مهلک خواهد بود! زیرا
مطابق این نوشته زلزلهی تهران همینطوریش هم «بیست و
دوسالی تاخیر داشته». یعنی این جند میلیلون باید عجله
هم بکنند. روزنامه شرق توصیه میکند که وقت تلف نکنید
و «همين الآن به همه دوستانى كه
دوستشان داريد اين نكتهها را
بگوييد....»!
آیا چون این توصیه جدی و عملی نیست باید به احتمال
وقوع زلزله بیاعتنا بود؟
گرچه بسیارری معتقدند زلزله را نمیتوان به طور قطعی
پیش بینی کرد، با توجه به اطلاعات موجود این شهر،
ازجمله، یکی از مناطقی است که امکان وقوع زلزله در آن
بسیار است. شکی نیست که هشدار و آموزش در کاهش خسارت و
تلفات نقش مهمی ایفا میکند. و باز مسلم است که آمادگی
در مواجهه با حوادث طبیعی و واکنش بهموقع و سازماندهی
امداد میتواند به نجات بسیاری منجر شود. تعدادی از
جانباختگان زلزلههای گذشته (و از جمله زلزلهی بم)
قربانیان اهمال و ندانمکاری، عدم آموزش و عدم آمادگی
هستند. اما هر پیشنهاد و هشدار موقعی معنا دارد که
امکانات اجرایش فراهم باشد یا بتوان امکان اجرایش را
فراهم کرد. چه بسا که همین فردا در تهران زلزلهای رخ
دهد و چه بسا کسانی که به برخی توصیههای این نوشته
عمل کنند شانس زنده ماندن بیشتری داشته باشند. با این
حال بخش بزرگی از توصیههای این «راهنمای عملی» چنان
غیرعملی است که به نظر شوخی میرسد. و نه تنها شوخی که
غیر مسئولانه است. اما جایی که مسئولانش مسئولیت
نمیپذیرند از روزنامهنگارش چه انتظاری میتوان
داشت؟!
پس
و پیش زلزله، بالا و پایین ما
چون زلزله ساختهی ما
نیست و شوخی سرش نمیشود ببینیم «راهنمایی»های دیگر
این روزنامهی جدی چیست. و برای زمینی که زیر پایمان
خواهد لرزید و سقفی که بر روی سرمان خواهد ریخت چه
فکرهایی کرده. «راهنمای عملی ...» در سه بخش تنظیم
شده؛ یکی برای «پیش از آنکه زلزله اتفاق بیفتد» و
دیگری برای «اگر زلزله اتفاق افتاد» و سومی برای «پس
از آنکه زلزله اتفاق افتاد...»
اول پیش از زلزله.
مینویسد:
ـ «همين الان كه اين
نوشته را تمام كرديد برويد دو تا بطرى نوشابه خانواده
خالى را از آب پر كنيد و داخل ماشين بگذاريد.» (البته
نویسنده داخل کدام ماشین را مشخص نکرده اما بعید است
منظور ماشین همسایه باشد. پس آنها که ماشین شخصی
ندارند اگر خواستند مسُله را خیلی جدی بگیرند باید اول
به فکر تهیهاش باشند. و اگر پول ماشین خریدن نداشتند
یا باید سراغ همان همسایه بروند یا فعلا از این
«راهنمایی عملی» بگذرند و امیدوار باشند شاید انشاءاله
تا زلزله بعدی فرجی بشود...)
بعد: «يك ساك كوچك تهيه
كنيد. سعى كنيد از نوعى باشد كه دسته بلند دارند و روى
دوش قرار مى گيرند. يا يكى از اين كوله پشتیها كه
قديمها براى كوهنوردى و در حال حاضر براى مدارس
استفاده مىشود.»! (یعنی اینبار باید بروید سراغ اموال
بچهتان. آنها که بچه ندارند باید تا دیر نشده فکری به
حال زلزله بکنند.)
بعد «چند تا كنسرو تن
ماهى، كمى خشكبار، قند، يك راديوى كوچك و يك چراغ قوه
داخل آن بگذاريد. براى تمام اين وسايل باطرى تهيه كنيد
و حواستان باشد هر دو ماه باطرى را عوض كنيد.» (اگر
باطری برای تن ماهی گیرتان نیامد میتوانید از همان
باطریهای خشکبار هم استفاده کنید.)
و بعد:
«پيچ گوشتى، شمع، چاقو،
سوت و آچارفرانسه را هم داخل همين ساك قرار دهيد.
لوازم كمكهاى اوليه را در اين ساك قرار بدهيد. شامل
يك قيچى كوچك، باند استريل، چسب، قرص آنتى بيوتيك و
استامينوفن، قرص اسهال، الكل و داروى مسكن [... ] اگر
از سوييچ ماشينتان دو تا داريد يكى را داخل ساك قرار
دهيد. اگر نداريد برويد يكى تهيه كنيد» (پدر جان عرض
کردیم ما اصلا ماشین نداریم... عجب بدبختی ای داریما.
آقا تو رو خدا یک «راهنمایی عملی» زلزله هم برای فقرا
بنویسید...)
اما نه، انگار انجام
دستورات این «راهنمایی عملی» بدون ماسین ممکن نیست،
زیرا جای دیگری توصیه میکند: «حتماً يك كلنگ داخل
ماشينتان بگذاريد بعد از
زلزله مىفهميد مخترع آن چه نعمتى را
اختراع كرده است.»
(در بخش پس از زلزله به «اختراع نعمت کلنگ» اشاره
میشود! ضمنا از همین بخشهای نقل هم متوجه میشوید که
نویسنده برای تفهیم موضوع و الغاء حس زلزله از «نثری
زلزله زده» استفاده کرده است.)
و بعد...
«يك بسته دستمال كاغذى
رولى فراموش نشود. چند متر طناب، حوله، كوچك، مقدارى
پول و طلا يك يا دو قطعه خيلى كوچك از يادگارى كه خيلى
برايتان ارزش دارد.» (یادگاری رو چشم، چون ما اینجا
غریبیم از این چیزا زیاد داریم. اما طلا رو شرمنده....
شاید زلزله بعدی....)
بعد هم یک توصیه برای
اتاق خواب کردهاند که به نظر خیلی مفید میاید: اول
این که «اگر عادت داريد كنار تختتان پارچ آب بگذاريد
حتماً از اين به بعد از پارچ و ليوان پلاستيكى استفاده
كنيد.» بعد: «داخل اتاق خواب را از لوستر و تابلو و
اكواريوم و آينه و هر چه وسايل اين طورى است خالى
كنيد. تنها يك تخت براى اتاق خواب كافى است و احياناً
يك ميز آرايش بدون آينه.» (آنها که اصلا «وسایل
اینطوری» ندارند بهتر است اول آنها را تهیه کنند تا
بعد برای ایمن سازی خانه بتوانند بهتر به دستورات این
نوشته عمل کنند.) من فکر میکنم حالا که شما قضیه را
خیلی جدی گرفتهاید و امکان پیدا کردن خانه درست و
حسابی را هم ندارید و حالا که مشغول جمع و جور کردن
هستید سقف اتاق را هم بردارید چون گاهی پس از زلزله
آدم متوجه میشود که زیر سقف خوابیده و هر کار میکند
بیدار نمیشود....)
نویسنده این توصیههای
اتاق خوابی را برای آن ارایه داده که معتقد است «۶۰
ددرصد زلزلهها در شب رخ میدهد.» به همین خاطر برای
این که خیالتان راحت باشد در ابتدای بخش «پس از زلزله»
اضافه میکند:
«اگر هنگامى كه خواب
بوديد ديديد كه زمين مىلرزد زياد به خودتان زحمت
ندهيد، تا از گيجى خواب بيدار شويد زلزله تمام شده
است.» و در ادامه مینویسد: «مدت زلزله بين سى ثانيه
تا يك دقيقه است.» (زلزلهی بم هم که میگویند دوازده
ثانیه بیشتر طول نکشید یا شایعه است یا اشتباه شده)
«اگر از شانس بدمان زلزله يك دقيقهاى نصيبمان شد باز
هم از جايتان تكان نخوريد در جايى كه هستيد بمانيد و
سرتان را حفظ كنيد. چون ساختمانى كه سى ثانيه جلوى
زلزله ايستادگى كرده است سى ثانيه ديگر هم ايستادگى
خواهد كرد.» (اگر هم نکرد و روی سرتان خراب شد هر چه
خواستید بگویید.)
اما از آنجا که چهل درصد
زلزلهها ـ که اتفاقا و استثنا فقط کمی کمتر از نصف
باشد ـ در شب رخ میدهد به نظرم بهتر است توصیههای
مربوط به اتاق خواب را در مورد بقیه اتاقها و آشپزخانه
و حمام هم رعایت کرده و آنجا را هم از وسایل شکستنی و
افتادنی پاک کنید.
«اختراع نعمت کلنگ» و
نسبت دزدان به خانههای ویران
در این «راهنمای عملی»
بخشی نیز به کارهایی مربوط است که پس از وقوع زلزله
باید انجام شود. در این قسمت از جمله توصیه میشود که:
«به سرعت فرزند
كوچكتان (تا ده سال) را بغل كنيد و به
طرف در برويد به همسرتان ماموريت بدهيد به
طرف ساك و آب برود...» یا «زياد نگران
بسته نشدن در خانه نشويد. نسبت
خانه نيمه ويران به افراد دزد بيشتر از آن است كه به
خانه شما هم دستبرد بزنند.»
(البته در این مورد بین علمای زلزله اختلاف نظر است؛
بعضیها معتقدند بستن در خانهی نیمه ویران واجب است و
برخی، به ویژه با توجه به تجربهی زلزله بم، معتقدند
در این مملکت هیچ وقت نسبت خانههای ویران و نیمه
ویران به افراد دزد بیشتر نخواهد بود. اما حالا که
داریم برنامه ریزی میکنیم بد نیست یکی هم یک «راهنمای
عملی» برای دزدان بنویسد که اگر بر اثر معجزهای این
اتفاق افتاد و خدای ناکرده نسبت به هم خورد دزدان طوری
عمل کنند که به کسی اجحاف نشود.)
در ادامه ضمن
راهنماییهای دیگر برای این که متوجه شوید «مخترع کلنگ
چه نعمتی را اختراع کرده» راهنمایی میکند: «اگر نيمى
از بدن فردى
را بيرون از آوار ديديد با كمك كلنگ و
احتمالاً دو سه نفر ديگر شايد بتوانيد از زير
خاك خارجش كنيد....» (مطابق گفتههای
پزشکان تکنیک استفاده از «نعمت کلنگ» و اصولا اقدامات
کلنگی با موفقیت در شهر بم تجربه شده و باعث قطع نخاع
چند صد نفر بوده است.)
اما انگار نویسندهی این
راهنماییها خودش هم متوجه است که جدی گرفتن بعضی
حرفها ساده نیست. چون مینویسد، بعد از زلزله «به
هيچ وجه از تخت خارج
نشويد. احتمالاً اين نوشته را در مورد
پاكسازى اتاق خواب از تابلو و آينه زياد جدى
نگرفتيد، يا شب قبل پارچ آب و ليوان
را كنار تخت گذاشته ايد و اينها حالا تبديل
شده اند به بلورهاى زيباى شيشه. بعد
از زلزله برق ها قطع شده است و از نور و اين
حرف ها خبرى نيست.»
با این همه نوشتهی خود
را اینگونه خاتمه میدهد: «يك نكته ديگر: همين الآن به
همه دوستانى كه
دوستشان داريد اين نكتهها را بگوييد.
به برادر، خواهر، مادر و پدر» و ظاهرا امید دارد که
لااقل آنها این توصیهها را کمی جدیتر بگیرند.
من چون گمان دارم که
زلزله شوخی بردار نیست گفتم «تا یادم نرفته» بخشی از
این «راهنماییهای عملی» را اینجا نقل کنم که هم
دوستانی که دوستشان دارم و هم دوستانی که دوستشان
ندارم و ـ چون مسئله نه تنها جدی که حیاتی است ـ حتا
دوستانی که مرا دوست ندارند بخوانند و استفاده کنند.
آخر این که:
توصیه میکنم همهی
توصیهها را بخوانید و به هر کدام که با عقل سلیم
متناسبش یافتید و امکانش را داشتید عمل کنید. (مثلا نه
تنها به ماشینی که ندارید بلکه به ماشین همسایه نیز دل
نبندید. تهران زلزله نزده هم جای ماشین سواری نیست، چه
برسد به این که هشتاد درصد بناهایش هم توی خیابانهایش
پخش شده باشد.) ضمنا جدی بودن را فراموش نکنید. و
بهویژه با مسائل خیلی جدی مثل زلزله شوخی نکنید! اما
فراموش هم نکنید که چه قبل و چه بعد از زلزله هم
میشود خندید؛ حتا به نوشتههایی که به ظاهر در مورد
مسائل جدی خیلی جدی حرف میزننند.
دلیل برای ماتم و گریه
در این مملکت کم نبوده و نیست! کابوس بم هنوز در
خوابهای ما بیدار است.
دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنچه میان دو گیومه آمده
عینا از متن «راهنمای عملی ....» روزنامهی شرق (شماره
شنبه نهم خرداد ماه ۱۳۸۳، صفحه اول) نقل شده است.
افزودههای داخل پرانتز و تاکیدها از من است.
|